۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۹:۰۰

«چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم» پر بایلند / مترجم: مانی بشرزاد

بیایید به مثال قسمت‌های قبل شخص سومی نیز اضافه کنیم. چارلی گلابی پرورش می‌دهد. بث به گلابی علاقه دارد و با خوشحالی تمام شیر خود را با یک سبد پرگلابی عوض می‌کند. این سه گالن (دوازده لیتر) برای پانزده گلابی است. سپس آدام می‌آید و سعی می‌کند تبادلات دیروز را با بث تکرار کند، اما بث در حال حاضر ذخیره محصولاتش تمام شده است. روز بعد، آدام زودتر پیش بث می‌آیند تا قبل از اینکه چارلی همه آن را دریافت کند، فرصتی برای خرید شیر پیدا کند. بث گلابی‌های چارلی را بیشتر از سیب دوست دارد، اما آدام می‌گوید که حاضر است به ازای یک گالن شیر، دو سیب به بث بدهد. از آنجایی که آدام حاضر است دو برابر قبل هزینه کند، بث به فکر فرو می‌رود. 
این مثال ساده اکنون بینشی در مورد نحوه عملکرد مکانیسم قیمت ارائه می‌دهد. قیمت‌ها نسبت‌های مبادله‌ای هستند. آنها به طور تصادفی تعیین نمی‌شوند، بلکه بر اساس ارزش‌گذاری ذهنی افراد از کالاهای مختلف تعیین می‌شوند. می‌توانیم ببینیم که محدودیت‌هایی برای قیمت‌ها وجود دارد. حداکثر میزانی که بث حاضر است برای یک سیب بپردازد، یک گالن شیر است. او فکر نمی‌کند پرداخت بیشتر ارزش آن را داشته باشد. اما با فرصت جدید مبادله با گلابی، بث دیگر حتی یک سیب را کم ارزش‌تر از یک گالن شیر می‌داند به همین دلیل با چارلی مبادله می‌کند. این ارزش‌گذاری از خرید گلابی آشکار است. ارزش‌گذاری ذهنی او از یک سیب ممکن است تغییر نکرده باشد، اما او ارزش معامله‌ای را که می‌تواند برای گلابی بگیرد، بالاتر می‌داند. تصمیمات خرید ما بر اساس چنین مقایسه‌هایی از ارزش محصولات و خدمات است. آنها نسبی هستند: ما آنچه را که برایمان بیشترین ارزش را دارد، دنبال می‌کنیم. این منطق قیمت‌ها است.

در این کتاب ما مثال مکانیسم قیمت‌ها در میان ۳ نفر را مطرح کردیم، در دنیای واقعی، در شهری که شما زندگی می‌کنید، این مبادله‌ها در بین میلیون‌ها نفر اتفاق می‌افتد. تعداد فرق می‌کند اما مکانیسم قیمت‌ها یکسان است. مکانیسم قیمت‌ها همان چیزی است که در مثالمان درباره‌اش صحبت کردیم. این مکانیسم حتی زمانی که همه شروع به استفاده از یک کالای مشترک (به مانند پول) کنند نیز صادق است.  

روش گام به گام

عملاً تمام اطلاعات مهمی که از مثال آدام، بث و چارلی به دست می‌آوریم، نه بر اساس مشاهده تجربی، بلکه بر اساس درک قبلی ما از کنش انسانی است. از آنجایی که می‌دانیم برای دستیابی به چیزی که برایمان ارزش دارد، کنش‌گری می‌کنیم و برای سود متقابل با دیگران مبادله می‌کنیم، می‌توانیم معنای مبادلات آدام، بث و چارلی و نسبت‌های مبادله‌ای را که آنها تعیین می‌کنند، کشف کنیم. صرف مشاهده اینکه چه کسی در چه زمانی چه چیزی دارد، برای درک آنچه در جریان است کافی نیست. به طور مشابه در کل اقتصاد این صادق است: ما نمی‌توانیم با صرف مشاهده پدیده‌ها وانمود کنیم که فرآیندهایی را کشف کرده‌ایم که باعث تفاوت بین آنها شده است. ما باید از طریق منطق کنش و روش گام به گام  قدم برداریم تا آنچه را که واقعاً در حال وقوع است، آشکارا درک کنیم. 
بیایید در  مثالی از روش گام به گام در  اقتصاد پولی استفاده کنیم. پول قدرت خرید خاصی دارد: برای خرید انواع کالاها به مقادیر مشخصی از آن نیاز داریم. بسیاری از اقتصاددانان، چه در گذشته و چه در حال حاضر، به درستی ادعا می‌کنند که عرضه پول بر قیمت کالاها تأثیر می‌گذارد. با ایجاد پول جدید، پول بیشتری برای خرید همان تعداد کالا وجود دارد، بنابر این قیمت‌ها تمایل به بالا رفتن دارند. اگر تعداد کالاهای موجود برای خرید یکسان باشد اما در عوض عرضه پول کاهش یابد، در این صورت پول به سختی به دست می‌آید بنابراین قیمت‌ها تمایل به کاهش دارند.
اما این بدان معنا نیست که بتوانیم نتیجه بگیریم که بین عرضه پول و قیمت تمامی کالاها رابطه متناسبی وجود دارد. دو برابر شدن عرضه پول همه قیمت‌ها را دو برابر نمی‌کند. در واقع، حتی اگر به طور جادویی همه پول را یک شبه دوبرابر کنیم تا وقتی مردم روز بعد از خواب بیدار شوند، متوجه شوند مقدار پول در هر حساب بانکی، کیف پولشان دو برابر شده است، باز هم نمی‌توانیم بگوییم که قیمت همه کالاها دو برابر می‌شود. دلیل این موضوع چیست؟ زیرا مردم در برابر افزایش دو برابری نقدینگی خود واکنشی یکسان یا همزمان نشان نمی‌دهند. قیمت‌های جدید، درست مانند قیمت‌های قدیمی، با اقدامات کنش‌های مردم تعیین می‌شود.
برای استدلال اقتصادی ما باید از روش گام به گام پیروی کنیم. می‌دانیم که قیمت‌ها نسبت‌های مبادله‌ای هستند که با عرضه (چه مقدار برای فروش عرضه می‌شود) و تقاضا (میزان تمایل مردم به خرید) تعیین می‌شوند.

اما دوبرابر کردن پول نقد یک فرد به این معنی نیست که تمایل به خرید کالاهای مشابه را دو برابر خواهد کرد. در عوض، آنها همیشه برای خرید کالاهایی اقدام می‌کنند که به بهترین وجه خواسته‌های آنها را نسبت به سایر کالاهای موجود برآورده می‌کند. به زبان دیگر، اگر مردم قبل از دو برابر شدن پول نقدشان دو پوند کره خریداری کرده بودند، دلیلی ندارد که انتظار داشته باشیم آنها چهار پوند کره بخرند. احتمال بیشتری وجود دارد که کالاهای دیگری وجود داشته باشند که نیازهای آنها را بهتر از کره برآورده کنند و در عوض اقدام به خرید آن کنند. همانطور که آموخته‌ایم، در هر موقعیتی، افراد به دنبال هر هدفی هستند که برای آنها بیشترین ارزش را داشته باشند. 
درست مانند بث در مثال قبلی که  وقتی آدام به او پیشنهاد بهتری داد، گلابی را به سیب و سپس سیب را به گلابی ترجیح داد. افرادی که با پول نقد بیشتری از خواب بیدار می‌شوند، هر خریدی را که فکر می‌کنند بیشترین سود را برایشان به ارمغان می‌آورد را دنبال می‌کنند. برخی ممکن است انتخاب کنند که به میزان بیشتری از محصولاتی که قبلا می‌خریدند خرید کنند. دیگران ممکن است علاوه بر آنچه معمولاً می‌خرند، چیزهای دیگری نیز بخرند. با این حال نکته مهم این است که تقاضا تغییر می‌کند. این بدان معناست که تقاضا برای کالاهای ارائه شده برای فروش به روش‌های مختلفی تغییر می‌کند: برخی از کالاها افزایش تقاضا را مشاهده می‌کنند، تقاضا برای برخی کالاها  کاهش می‌یابند و برخی دیگر ممکن است هیچ تغییری نداشته باشند یا تغییر کمی داشته باشند. این باعث تغییر قیمت آنها در بازار می‌شود. افزایش تقاضا باعث افزایش قیمت برخی کالاها می‌شود و بالعکس. به زبان ساده، قیمت همه کالاها دوبرابر نمی‌شود، قیمت برخی از کالاها ثابت می‌ماند، برخی بیشتر از دو برابر می‌شود و برخی کمتر. 
این تحلیل گام به گام به ما نشان می‌دهد که این نتیجه‌گیری رایج که دو برابر شدن مقدار پول همه قیمت‌ها را دو برابر می‌کند، ساده‌انگارانه و بی‌اساس است. قیمت‌ها به صورت نابرابر و در زمان‌های مختلف تنظیم می‌شوند. در نتیجه، این اشتباه است که بگوییم پول در اقتصاد "خنثی" است.