فردای اقتصاد: اقتصاددان بودن بدین معناست که شما باید شاگرد فرایند پویایی به نام اقتصاد باشید. هدف این است که ماهیت و سازوکار آن را بفهمید. کار ما درباره کشف ماهیت و علت فرآیندها، مکانیسمها و قوانینی است که بر اقتصاد حاکم است. با اینکار ما درباره ثروت و رفاه دانش کسب میکنیم و یاد میگیریم چگونه تولید کنیم تا مطمئن شویم تمامی جامعه از آن سود میبرد.
برای فهم اقتصاد ما باید این تواضع را داشته باشیم که قبول کنیم اقتصاد یک ماهیت و طبیعتی از خود دارد. وظیفه اقتصاددان پیشبینی جزییات آینده نیست، بلکه کشف فرآیندهای اساسی است که نتایج اقتصادی را رقم میزند و ما میتوانیم آن ها را مشاهده کنیم. به عبارت دیگر، ما باید منطقی برای درک پدیدهها و رفتارهای اقتصادی ایجاد کنیم. این منطق یک نظریه اقتصادی است که موضوع فصل بعدی این کتاب است. علم اقتصاد چارچوبی برای تفکر و استدلال کردن برای فهم اقتصاد است، چارچوبی برای فهم چگونگی پدیدههای اقتصادی و سر درآوردن از اوضاع کنونی است. منطق اقتصادی یک بینش است.
یادگیری اقتصاد درباره کسب سواد اقتصادی برای فهم بهتر جهانی است که ما عضوی از آن هستیم. همانطور که لودویگ فون میزس به آن اشاره کرده است: «اقتصاد با انسانهای واقعی سروکار دارد، موجوداتی که گاهی اشتباه میکنند و همه چیز را نمیدانند، اقتصاد با موجودات ایدهآل سروکار ندارد، انسانهایی که مهربان و نوعدست هستند، هیچگاه اشتباهی از آنها سر نمیزند و به مانند خدایان کامل و بیعیب هستند، در واقعیت وجود ندارند.»
تبادل نظر