فردگرایی روش شناختی چیست؟
کنش فردی تحت تاثیر انگیزهای است و آن انگیزه هدفی است که فرد کنشگر آن را ارزشمند میداند. اگر افراد دیگر نیز آن هدف را ارزشمند بدانند، آنگاه این افراد همکاری میکنند، اما این امر کنش فردی را بیاعتبار نمیکند. شاید یک گروه در یک کنسرت موسیقی با یکدیگر همکاری کنند، اما این همکاری حاصل کنش فرد به فرد گروه است. گروه به خودی خود، کنشی انجام نمیدهد. اینکه چهار نفر برای بلند کردن و جابجایی یک پیانو با هم همکاری میکنند، به این معنا نیست که گروه پیانو را بلند کرده است، بلکه به این معناست که چهار نفر با کنشهای فردی، خود را برای رسیدن به یک هدف مشترک هماهنگ کردهاند. به عبارت دیگر، اقتصاد از نظر روش شناختی ، فردگرایانه است.
چیزهایی به مانند کسب و کار، گروهها و دولت وجود دارند و بر زندگی افراد تاثیر میگذارند . اما ما بدون درک اینکه افراد به کسبوکارها، گروهها و دولتها شکل میدهند، از درک آنها عاجز هستیم. با فهم این نکته، متوجه میشویم که کنشگران درون یک گروه ممکن است اهدافی داشته باشند که با اهداف اعلام شده گروه در تضاد باشد و بنابراین تنشهایی وجود دارد و برخی افراد ممکن است به گونهای عمل کنند که اهداف اعلام شده گروه را تضعیف کند. اگر فرض میکردیم خود گروه عمل میکند، وجود تنش و مخالف در گروه امکانپذیر نبود.
اهمیت کنش انسانی
علم اقتصاد از منطق برای فهم فرآیندهایی که به اقتصاد و انگیزههایی که به رفتار ما شکل میدهند استفاه میکند. انگیزه کنش ما شخصی است و در دنیای بیرون قابل مشاهده نیست، به همین دلیل ارزش، امری ذهنی (سوبژکتیو) است. ذهنی بودن ارزش به اقتصاددانها این امکان را میدهد که نظریه اقتصادی واقعبینانه و معتبری تدوین کنند. ذهنی بودن ارزش به ما میگوید که قیمتها نتیجه ارزشگذاریهای شخصی فرد به فرد جامعه است. از آنجایی که افراد بین گزینههای متعدد اما محدود انتخاب میکنند، باید گزینههای خود را رتبهبندی کنند. آنها این کار را به صورت ذهنی انجام میدهند و بر اساس ارزش پیشبینی شدهای که انتظار دارند از نتیجه عمل برای آنها فراهم میشود.
صرفا یک چیز برای ما ارزشی ندارد، بلکه رضایت و مطلوبیتی که انتظار داریم برای ما به ارمغان آورند دلیلی است که ما آنها را ارزشمند میدانیم. چرا برای ما ارزش یک لیوان آب هنگامی که در کویر تشنه هستیم با زمانی که روی مبل خانه دراز کشیدهایم، فرق میکند؟ دلیل این امر این است که در ذهن ما ارزش یک چیز وابسته به مطلوبیتی است که برای ما در موقعیت فعلیمان به ارمغان میآورد. وقتی روی مبل دراز کشیدهایم، رضایتی که از نوشیدن آب به دست میآوریم با زمانی که در بیابان جان ما به آن لیوان آب وابسته است قابل مقایسه نیست!
ذهنی بودن ارزش و کنش انسانی
به زبان ساده، کنش باعث اتصال ارزشگذاری دنیای ذهنی ما با جهان واقعی میشود. کنش پلی میان ارزشگذاری شخصی و جهان واقعی است. نکته حائز اهمیت این است که ما این ارزشگذاری ذهنی را نمیتوانیم بسنجیم. اینکه بگویم میزان لذت بردن من از نوشیدن آب در این موقعیت ۱۰ است و در موقعیت دیگر ۷.۲۵، غیر ممکن است. با فهم کنش به مثابه نقطه شروع استدلال اقتصادی این واقعیت که ارزش ذهنی است، برای درک تولید کالاها و خدمات و سایر پدیدههای اقتصادی مشکلی ایجاد نمیکند. ما مجبور نیستیم بدانیم که مردم برای چه چیزی یا چرا ارزش قائل هستند، فقط باید بدانیم که آنها در ذهن خود سلسله مراتب ارزشی دارند و بر این اساس عمل میکنند. تمامی پدیدههای اقتصادی به مانند تخصیص منابع، قیمتها و چرخههای تجاری، همگی نتیجه کنش انسانی هستند، کنشی که معنادار و هدفمند است.
تبادل نظر