آدام اسمیت بنیانگذار علم اقتصاد، قصه این علم را بسیار ساده و با طرح یک پرسش آغاز کرد. اطمینان مردم به اینکه از صبح اول وقت، نانوا و قصاب و مغازهدار در خدمت آنان خواهند بود از کجا نشأت میگیرد؟ از ایمان به خیرخواهی قصاب و نانوا؟ پاسخ اسمیت متفاوت بود: به خاطر خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که ما از تهیه مایحتاج خود مطمئن میشویم بلکه به خاطر پیگیری منافع خودشان است. اولین موضعگیری علیه اسمیت این بود که او به جای دفاع از خیرخواهی به دفاع از خودخواهی پرداخته است. اما او در واقع مردم را به اندیشیدن درباره مکانیسمی که رفاه عمومی را حداکثر میکند دعوت کرده بود. اما چگونه؟
آدام اسمیت با اشاره به مثال نانوا و قصاب استدلال کرد که اگر همه مردم آزاد باشند بدون تجاوز به حقوق دیگران منافع و خیر شخصی خود را دنبال کنند رقابتی سازنده و عادلانه بین اهل کسبوکار شکل خواهد گرفت که در این رقابت، هر یک سعی خواهد کرد کالای خود را با بالاترین کیفیت و پایینترین قیمت عرضه کند تا بیشترین مشتری را به سمت خود جذب کند. نتیجه این رقابت، بقای بهترین عرضهکنندگان در بازار و حذف آن دسته از عرضهکنندگانی خواهد بود که میخواهند کالای بیکیفیت خود را با قیمت بالا به مردم تحمیل کنند.
اسمیت متهم شد که به «اصالت خودخواهی» اعتقاد دارد اما او که فیلسوف اخلاق بود استدلال کرد که برعکس، آزاد گذاشتن مردم برای پیگیری منافع شخصی با مکانیسمی نامرئی به دیگرخواهی منتج میشود نه خودخواهی. در بازار آزاد، نه تنها مردم از تأمین روزانه مایحتاج خود مطمئن میشوند بلکه این اطمینان را هم دارند که عرضهکننده مجبور به برخورد صادقانه و محترمانه با مشتریان است و در صورت عرضه کالا و خدمات تقلبی یا برخورد ناصادقانه از بازار حذف خواهد شد؛ گویی دستی برای سامان دادن به اوضاع وجود دارد که دیده نمیشود. او اصطلاح معروف خود را برای توصیف چنین وضعیتی به کار برد: بازار آزاد با «دست نامرئی» هدایت میشود.
بنابراین، در صورت به رسمیت شناختن دست نامرئی، هرگز نمیتوان کالاها و خدمات بیکیفیت (مثل خودرو) را با قیمت نجومی به مردم تحمیل کرد و این ریشه ضدیت طرفداران دست مرئی (دولت) با دست نامرئی است. البته مدافعان دست مرئی هیچوقت نمیگویند که چون دست نامرئی به ضرر ماست با آن مخالفیم بلکه میگویند چون این سیستم به ضرر مردم است با آن مخالفیم. طرفداران مداخله دولت میگویند اهالی کسبوکار در بازار آزاد به دنبال منافع خودشان هستند و باید دستی مرئی از منافع مردم حمایت کند! یعنی با نقاب دیگرخواهی علیه دست نامرئی یارگیری میکنند.
اگرچه شوخی خیرخواهی یا دیگرخواهی دست مرئی (دولت) و خودخواهی دست نامرئی (بازار) هنوز در جوامع عقبمانده طرفدار دارد اما در سال ۱۹۸۶ اقتصاددانی به نام «جیمز بیوکنن» به دلیل رسوا کردن تئوریک این شوخی جایزه نوبل گرفت. بیوکنن با این پرسش آغاز کرد که مگر دولت چیست؟ و پاسخ داد: گروهی متشکل از انسانهای عادی تحت عنوان وزرا و مسوولان و مشاوران. او استدلال کرد که مغالطه دولتگرایان در اینجاست که انگیزههای «انسان سیاسی» را متفاوت از انگیزههای «انسان اقتصادی» القا میکند. در حالی که «انسان سیاسی» نیز همانند «انسان اقتصادی» پیگیر منافع شخصی خود است.
بیوکنن میگوید: شاید «انسان سیاسی» درباره منافع عمومی صحبت کند اما او نیز همانند «انسان اقتصادی» برنامهها و منافع شخصی خودش را دارد. بنابراین راهحل اصلاح امور این نیست که از انسان سیاسی انتظار رفتار متفاوتی داشته باشیم بلکه اصلاح قوانین و ساختارهاست. راهحلی که توسط میلتون فریدمن با تعبیری دقیقتر توضیح داده شد: «راهحل مسائل جستوجوی سیاستمداران کاردرست نیست بلکه طراحی مکانیسمی است که در آن سیاستمداران اشتباهی هم مجبور شوند کار درست را انجام دهند».
نتیجهگیری: مأموریت دست مرئی نه قطع دست نامرئی بلکه تولید کالای عمومی (یعنی امنیت و نظام دادگستری عادلانه و زیرساختها) است تا دست نامرئی بتواند منافع و رفاه عمومی را از طریق انگیزههای آحاد خصوصی حداکثر کند. تنها در این صورت است که منافع شخصی اهالی کسبوکار به منافع عمومی تبدیل میشود. در غیر این صورت با قطع دست نامرئی، این منافع عمومی است که در خدمت منافع شخصی قرار میگیرد.
در همین رابطه:
علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم