۱۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۱
علم و شبه‌علم/ عدالت یا عدالت اجتماعی؟

علی‌ میرزاخانی

مفاهیم بنیادینی مثل عدالت، آزادی، رشد اقتصادی یا رفاه اجتماعی معمولا در ایران با معنایی متفاوت و بعضا متضاد با خاستگاه معنایی خود به کار برده می‌شوند. به عنوان مثال، وقتی سؤال می‌شود رشد اقتصادی مقدم است یا عدالت؛ کمتر کسی  پاسخ می‌دهد که این پرسش غلط است و اختلاف نظر درباره یک پرسش نادرست در بیشتر اوقات حتی به نزاع لفظی هم کشیده می‌شود. در سال‌های اخیر هم این پاسخ به مد روز تبدیل شده است که ابتدا باید با سیاست‌های رشدساز، کیک اقتصاد را بزرگتر کرد و سپس درباره سهم هر فرد (یعنی عدالت به زعم خودشان) صحبت کرد.

البته این شایع‌ترین اشتباه درباره عدالت نیست که سیاست‌های بازتوزیعی را با عدالت یکی می‌گیرد. رایج‌ترین اشتباه، یکسان‌انگاری اصطلاح «عدالت اجتماعی» با مفهوم بنیادین عدالت است که باعث رواج اقتصاد دستوری شده است. البته خیلی‌ها با تساهل، اصطلاح «عدالت اجتماعی» را به جای عدالت به کار می‌برند اما این تساهل نباید باعث غفلت از خاستگاه این مفهوم شود که ریشه در مکتب سوسیالیسم دارد و در واقع رقیق‌سازی شده‌ی «عدالت سوسیالیستی» است.

تفاوت اصلی «عدالت» با «عدالت اجتماعی» در این نکته است که موضوع اولی، رفتار فرد یا حکومت است ولی موضوع دومی رفتار جامعه است. مفهوم «عدالت اجتماعی» براساس این ایده شکل گرفته است که می‌توان جامعه را به گونه‌ای سازماندهی کرد که «توزیع برابر درآمدها» به صورت اتوماتیک تحقق یابد. به عبارت دیگر، عدالت اجتماعی به دنبال آن نیست که قواعدی بر جامعه حاکم باشد که براساس آن قواعد، حق هر کسی به او داده شود و حقی را که متعلق به او نیست داده نشود؛ بلکه به دنبال آن است جامعه عادل باشد و فارغ از اراده افراد به گونه‌ای سازماندهی شود تا توزیع برابر درآمدها تحقق یابد.

خاستگاه تمام سیاست‌های دستوری در اقتصاد به ویژه قیمت‌گذاری و توزیع رانت، یکسان‌انگاری مفهوم «عدالت اجتماعی» با مفهوم عدالت است که باعث مداخلات وسیع دولت در اقتصاد شده است که نه عادلانه بلکه سوسیالیستی است و تمام مصائب سوسیالیسم را بر زندگی مردم تحمیل می‌کند. این نوع سیاست‌ها باعث تغییر رفتار اکثر فعالان اقتصادی می‌شود و تابع هدف آنها را به جای «خلق ارزش» برای کسب سود به «جذب رانت» تبدیل می‌کند؛ پیامدی که در اقتصاد ایران نیز به وضوح قابل مشاهده است.

در مقابل، یکی از بهترین تعاریف برای عدالت توسط جان رالز تحت عنوان «عدالت به مثابه انصاف» ارائه شده است. نظریه رالز بر اساس دو ایده محوری «وضعیت اولیه» و «حجاب جهل» بنا شده است. به اعتقاد رالز، راه رسیدن به پاسخ این سوال که «کدام اصول عدالت منصفانه هستند» این است که فکر کنیم «افراد چه اصولی را انتخاب می‌کنند زمانی که نمی‌دانند چگونه از آن اصول متاثر خواهند شد». رالز بر این اعتقاد است که اگر فردی نداند کدام تکه کیک به او خواهد رسید، نسبت به حالتی که آن را بداند احتمال بیشتری دارد که کار تقسیم را منصفانه انجام دهد.

داستانی از رییس مجلس سوییس در زمان تدوین اصلاحیه قانون اساسی این کشور در اواسط قرن گذشته نقل می‌شود که همه مباحث عدالت در آن خلاصه شده است. وی می‌گوید: در رستورانی بودم که دیدم در میز مجاور من مردی یک ساندویچ برای دو پسر کوچکش گرفت. گذاشت روی میز و به اولی گفت: تو نصف کن و به دومی گفت: تو انتخاب کن! مات و مبهوت نگاه عادلانه این مرد شدم. اگر اولی به این وسوسه دچار می‌شد که عمدا نامساوی تقسیم کند دومی صاحب این حق بود که قسمت بزرگتر را انتخاب کند که بی‌عدالتی را تقریبا غیرممکن می‌کرد.  فهمیدم نقش پدر مانند «قواعد بازی» است، پسر اول در نقش «حاکمیت» است و «پسر دوم» در نقش «ملت». و تا امروز این تجربه در همه ارکان سوئیس حاکم شده است.

مأموریت حاکمیت، محافظت از قواعد بازی همه‌شمول است (عدالت رالزی) نه وارد شدن در بازی به نفع برخی بازیگران (عدالت سوسیالیستی یا اجتماعی). اولی باعث رشد اقتصادی می‌شود اما دومی رشد اقتصادی را نابود می‌کند. 

این داستان ادامه دارد...

در همین رابطه:

علم و شبه‌علم در اقتصاد ایران/ مقدمه

تورم را چه کسانی می‌سازند؟/ مطلب اول

تورم را نرخ ارز بالا می‌برد؟/مطلب دوم

عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم

تورم‌خواری یا سرمایه‌گذاری؟/ مطلب چهارم

دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم

نابودگر ارومیه/ مطلب ششم

جنگل درختان و جنگل ساختمان/ مطلب هفتم

انسان اقتصادی و انسان سیاسی/ مطلب هشتم

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha