نابودی دریاچه ارومیه را میتوان به داستانهای شبهعلمی زیادی مرتبط کرد تا از ریشهیابی علمی پرهیز شود؛ اما داستان ریشه اقتصادی دارد. فون میزس اقتصاددان برجسته معتقد بود که تورم طولانیمدت و مواجهه نادرست با آن به قدری ویرانگر است که حتی میتواند تمدنی را از بین ببرد و در مصداقی مشخص از سقوط امپراطوری روم به دلیل دستکاری ارزش پول و سرکوب همزمان قیمتها نام میبرد. بنابراین جستوجوی ارتباط بین نابودی دریاچه ارومیه و سوءسیاستگذاری اقتصادی دارای پشتوانه نظری است.
مهمترین پیامد تورم در کوتاهمدت، تغییر قیمتهای نسبی و در بلندمدت، سوءسرمایهگذاری یا «اضافه سرمایهگذاری» است و مداخله دولت در قیمتگذاری باعث تشدید این وضعیت میشود. اثر کوتاهمدت تورم همانطور که در مطالب قبلی تشریح شد باعث کمیننشینی سفتهبازان برای حمله به بازاری میشود که تغییر قیمت نسبی از آن بازار آغاز میشود که معمولا در موقع وضعیت خوب ارزی، بازار مسکن است (مثل سال ۸۶) و در موقع وضعیت بد ارزی، بازار طلا و دلار (مثل سال ۹۱ و ۹۷).
اما اثر بلندمدت تورم که آثار تخریبی آن چه بسا مهلکتر از آثار کوتاهمدت است سوءسرمایهگذاری است و میتوان ثابت کرد که نابودی آب و خاک و منابع طبیعی کشور را همین مسأله رقم زده است. داستان به این شکل است که تورم مزمن باعث گران شدن کالاها و خدمات میشود اما قیمت برخی از کالاها و منابع متناسب با سایر کالاها (به دلیل مداخله دولت در قیمتگذاری) گران نمیشود یعنی قیمت واقعی آنها کاهش مییابد. چنین وضعیتی به معنی تحریف قیمتها و ارسال علائم غلط به سرمایهگذاران است.
قیمت واقعی پایبن باعث افزایش تقاضا (هم داخلی هم خارجی) شده و داستان از همین جا آغاز میشود. اگر کالای ارزان قابلیت صادرات یا حتی قاچاق داشته باشد (مثل بنزین و گازوئیل و گوسفند) از این طریق به متقاضیان خارجی میرسد. اما اگر مثل آب چنین قابلیتی نداشته باشد در این صورت مطابق قوانین اقتصاد، کالای ارزان به کالای دیگری که قیمت آن آزاد است و یا قابلیت صادرات یا قاچاق دارد تبدیل میشود. داستان گسترش کشاورزی یا صنعت آببر حتی در استانهایی که مشکل آب دارند از همین جنس است و برای تبدیل آب به کالایی دارای قیمت غیردستوری یا دارای قابلیت صادرات صورت گرفته است. یک محاسبه انجام شده عمق فاجعه را نشان میدهد.
این محاسبه چند سال پیش گویا توسط انجمن پستهکاران انجام شد و حاکی از این بود که ارزش مجموع پسته صادر شده در دهههای اخیر از ارزش آب استفاده شده برای تولید آن کمتر بوده است! یعنی هم منابع زیرزمینی آب از بین رفته و هم سوءسرمایهگذاری وسیعی انجام شده است که میتوانست در جای درستی انجام شود. این فاجعه را میتوان روی نمودار برد و حجم عظیم آب هدر رفته از منابع زیرزمینی را که مصروف سوءسرمایهگذاری شده است و تنها یک فاجعه آن نابودی ارومیه است محاسبه کرد.
البته پستهکاران یا سایر کشاورزان مقصر نیستند مقصر سیاستگذار اقتصادی است که با تحریف قیمتها باعث شده است سرمایهگذاری ناموجه به سرمایهگذاری دارای توجیه تبدیل شود و سرمایهگذاری موجه هم از روی میز برداشته شود. سوءسرمایهگذاری ناشی از تحریف قیمتها، منحصر به کشیده شدن شیره آب کشور نیست. اینکه مشاهده میشود طبیعت و کوه و جنگل و روستاها تبدیل به جنگل ساختمان میشوند یا در شرایطی که تقاضای کالاهای اساسی به دلیل تورم به شدت کاهش یافته (از شیر گرفته تا گوشت) منابع عظیمی صرف تولید خودرو میشود و عطش تقاضای خودرو از بین نمیرود ریشه در همین مساله دارد که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.
در همین رابطه:
علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم