۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۷:۴۷

«چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم» پر بایلند/مترجم: مانی بشرزاد

فردای اقتصاد: در فهم اقتصاد، آنچه اهمیت دارد نوع و تعداد کالاهای موجود در قفسه فروشگاه‌ها نیست، بلکه دلیل و چگونگی وجود آن‌ها است. برای پاسخ به این سوال، توضیح اتفاقاتی مثل اینکه کامیون کالاها را هفته پیش به سوپرمارکت رساند کافی نیست. ‌این گزاره درباره دلیل و چگونگی در دسترس بودن کالاها چیزی به ما نمی‌گوید. نکته مهم این است که اتفاقات زیادی قبل  از رسیدن یک کالا به فروشگاه می‌افتد.

فرآیند تولید توسعه یافته و شکل گرفته، تمامی عملیات آن و ماشین‌آلات و ابزارهای لازم برای تولید مهندسی شده و سپس این فرآیند تحت نظارت و مدیریت قرار گرفته است. کسی باید به این موضوع فکر می‌کرده که چگونه می‌توان کالاها را به بهترین نحو بازاریابی کرد و به فروشگاه فروخت و در آخر یک نفر مجبور شده همه این فرآیند را تامین مالی کند.
به زبان دیگر، برای فهم آن چیزی که در زندگی اقتصادی اتفاق می‌افتد، برای فهم تمامی آن چیزهایی که وجودشان را بدیهی می‌شماریم، فرآیندی طولانی وجود دارد. ما باید بدانیم اقتصاد یک موقعیت ایستا نیست بلکه یک فرآیند زنده است. دیدن اقتصاد به مانند یک ساختار ایستا نه تنها چیزی به دانش ما اضافه نمی‌کند، بلکه بیشتر ما را گمراه می‌کند. 
برای مثال، اگر فقط به بخشی از تصویر اقتصاد نگاه کنیم، ممکن است ناعادلانه به نظر برسد که مغازه‌دار کالاهای زیادی دارد و افراد دیگر هیچ کالایی ندارند. اما با نگاهی به تصویر کامل، متوجه می‌شویم که این کالاها متعلق به مغازه‌دارها نیستند، بلکه صرفاً کالاهایی در حال آماده‌سازی برای  استفاده نهایی مصرف‌کنندگان هستند. مغازه‌دار احتکارکننده نیست و «قدرت اقتصادی» کمی دارد، او خدماتی ارائه می‌دهد که باعث می‌شود کالاها در اختیار مصرف‌کنندگان قرار بگیرد. بدون فروشگاه او، مشتریان باید تک تک کالاها را به صورت عمده از یک عمده‌فروش خریداری می‌کردند. او فردی است که زندگی مصرف‌کنندگان را بهتر می‌کند. 

یک فرآیند هماهنگ

اقتصاد چیزی بیشتر از کالاهایی است که ما در قفسه فروشگاه‌ها می‌بینیم. تولید این کالاها به دلیل وجود فرآیندهایی امکان‌پذیر شده است. برای مثال یک تولیدکننده آبنبات تمام مواد اولیه مانند شکر، طعم‌دهنده و رنگ‌های خوراکی را خودش تولید نمی‌کند. او ماشین‌آلاتی که بسته‌بندی آبنبات را انجام می‌دهد، ساختمانی که تولید و آماده‌سازی آبنبات در آن انجام می‌گیرد، نیروگاهی که برق کارخانه را تامین می‌کند را تولید نمی‌کند. لازم به ذکر نیست که او به تنهایی آبنبات را تولید نکرده است. در واقع، تولیدکنندگان آبنبات نمی‌توانند آبنبات را تولید کنند، اگر قبلاً تولیدکنندگان مواد اولیه در دسترس نبودند.
به زبان ساده، تولیدکننده آبنبات خود بخشی از یک فرآیند بزرگ است، یک زنجیره تامین که تولیدکنندگان را به هم وصل می‌کند. در کنار هم، این تولیدکنندگان، زنجیره بسیار طولانی از عملیات را ایجاد می‌کنند که گام به گام کالای خاصی را از «عوامل اصلی» که از آغاز در دسترس ما بودند تولید می‌کند: طبیعت و نیروی کار. شخصی زمین را برای کشت نیشکر یا ذرت پاکسازی می‌کند. شخصی تصمیم می‌گیرد خدمات حمل و نقل ارائه دهد، این امکان برای او وجود دارد زیرا شخص دیگری قبلاً جاده‌ها را آسفالت کرده بوده و کامیون‌هایی تولید کرده بوده است. آن کامیون‌ها را می‌توان تولید کرد، زیرا کسی قبلاً فولاد، پلاستیک و هر چیز دیگری که کامیون‌ها از آن ساخته می‌شد تولید ‌کرده است. فولاد را می‌توان تولید کرد زیرا دیگران معادن و کارخانه‌های ذوب آهن را اداره می‌کنند. اگر بخواهیم همه چیزهایی را فهرست کنیم که به سازنده آب نبات اجازه می‌دهد آب نبات درست کند، فهرست طویلی در دست خواهیم داشت. حتی چیزهای کوچکی مانند قهوه‌ای که کارگران کارخانه آب نبات در زمان استراحت خود می‌نوشند، نتیجه یک زنجیره تامین طولانی است که هزاران نفر را در بسیاری از کشورها درگیر می‌کند. آنچه مهم است ترسیم همه چیزهایی نیست که در ایجاد یک کالای خاص نقش دارند، بلکه درک این موضوع است که در یک  اقتصاد همه این فرآیندها با هم کار می‌کنند و هماهنگ می‌شوند.
به نظر می‌رسد فقط برای تولید یک آبنبات صف طولانی از تولیدکنندگان و کارگران باید دخیل باشند. این به نوعی درست است، همه آن‌ها درگیر بودند و وجود  همه آن‌ها برای این که کالای نهایی در دسترس شما قرار بگیرد ضروری است. اما روح معدنچی خبر ندارد که سنگ معدنی که از معدن خارج می‌شود به فولادی تبدیل می‌شود که در قسمتی از ماشینی که آبنبات تولید می‌کند قرار است استفاده شود. پرورش‌دهنده دانه‌های قهوه نمی‌دانسته که قهوه‌اش توسط کارگران کشوری دور که آبنبات تولید می‌کند قرار است مصرف شود.

به همین ترتیب، مغازه‌دار نیازی به دانستن همه چیز در مورد تمام مراحل انجام شده قبل از عرضه آب نبات در قفسه‌های فروشگاه ندارد.
نکته مهم این است که این فرآیند طولانی و پیچیده بدون وجود یک برنامه‌ریز مرکزی اتفاق می‌افتد و کالا به دست شما می‌رسد. برای همکاری در این فرآیند طولانی نیازی به زور و برنامه‌ریزی مرکزی نبوده است. اما آنچه محرک شکل گیری چنین فرآیندی است، رفع نیاز مصرف کنندگان است. به زبان ساده، تمامی این فرآیند طولانی و پیچیده برای خلق ارزش است.