۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵

سوگیری مالکیت در یک جمله می‌گوید اگر مالک یک دارایی هستیم، آن را گران‌تر ارزش‌گذاری می‌کنیم نسبت به حالتی که مالکیتی روی آن نداریم. حال این پدیده چه عوارضی در عالم سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کند؟

فردای اقتصاد: تا حالا شده به این فکر کنید که چرا فروشنده‌ها کلی وقت می‌گذارند و شما خودروی مورد نظرتان را تست رانندگی می‌کنید؟

یا مثلا وقتی می‌خواهید لباس بخرید، حتما توصیه می‌کنند که یک بار قبل از آن لباس را بپوشید و آن را در تن شما ببیند؟

یا برای خرید گوشی موبایل همین‌طور، یک گوشی از همان مدل را در اختیار شما می‌گذارند که با آن کار کنید؟

خب شاید در نگاه اول اینطور به نظر بیاید که می‌خواهند از کیفیت محصول مطمئن شوید. اما این فقط یک طرف ماجراست، بخش ناگفته ماجرا آن است که این یک تکنیک فروش است.

آنها تلاش می‌کنند با نشاندن شما پشت فرمان، پوشاندن لباس به تن شما، دادن گوشی در دستتان یا استفاده یک‌ماهه از اپلیکیشن احساس مالکیت را به شما منتقل کنند.

آنگاه شما حاضرید راحت‌تر برای خرید آن کالا هزینه کنید. قصه سوگیری مالکیت از همین جا نشات می‌گیرد؛ انسان‌ها عموما آن چه را مالک هستند دارای ارزش بیشتر می‌دانند و حاضر نیستند آن را به راحتی بفروشند.

برای اثبات این ذهنیت در پژوهشی روی دو گروه برای قیمت‌گذاری یک لیوان خاص آزمایشی صورت گرفت.

از گروه اول خواسته شد به عنوان خریدار اعلام کنن که حاضرند چه مبلغی بابت این لیوان پرداخت کنند و از گروه دوم خواستند بگن که به عنوان فروشنده با چه مبلغی حاضر به واگذاری لیوان هستند.

گروه خریداران متوسط قیمت ۳ دلاری را پیشنهاد کردند و گروه فروشندگان قیمت هر لیوان را ۷ دلار گذاشتند.

سوگیری مالکیت (Endowment Bias) در یک جمله می‌گوید اگر مالک یک دارایی هستیم، آن را گران‌تر ارزش‌گذاری می‌کنیم نسبت به حالتی که مالکیتی روی آن نداریم. حال این پدیده چه عوارضی در عالم سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کند؟

اول بیش‌ارزش‌گذاری پرتفو، اینکه سرمایه‌گذاران ارزش پرتفوی خود را کاملا احساسی بیش از اندازه‌ای که هست ارزیابی می‌کنند.

آنها قیمت‌های ذهنی را برای زمان فروش آن دارایی انتخاب می‌کنند، اما به محض اینکه قیمت‌ها به آن سطح رسید، مجدد این سطوح ذهنی را بالاتر می‌برند.

آنها فکر می‌کنند که انتخاب عالی انجام داده‌اند و آنچه اکنون مالکش هستند را نمی‌خواهند زود و ارزان از دست بدهند.

حال آنکه ممکن است مدت‌ها طول بکشد و قیمت آن دارایی دیگر بالا نرود.

دوم تمایل به داشتن دارایی‌های متوسط: اینکه اگر یک سرمایه‌گذار سهامی را بخرد که در ابتدا عملکرد خوبی داشته باشد، احساس خوبی از مالکیت آن پیدا می‌کند.

بنابراین، پس از گذشت چند سال حتی اگر آن سهم دیگر بازده خوبی ندهد، باز هم آن را نگه می‌دارد.

مثلا اگر یک سهم در دو سال اول ۲۵ درصد بازده بده، اما در ۱۰ سال بعدی فقط ۵ درصد بازده سالانه بدهد، سرمایه‌گذاران با سوگیری مالکیت آن را نمی‌فروشند.

سوم توصیه دائمی به نگهداریه: برخی تحلیلگران می‌گویند گزینه «نگهداری» فقط برای راضی کردن احساس مالکیت است.

به طور عمومی باید دو گزینه وجود داشته باشد، خرید یا فروش.

اگر قیمت‌های فعلی مناسب است، پس باید بخریم، اگر هم بالاست باید بفروشیم؛ پس معنای گزینه نگهداری چیست؟

تحلیلگران می‌دانند درست است که بسیاری از افراد با اینکه در این قیمت حاضر به خرید نیستند، اما آن را نیز نمی‌فروشند؛ پس آنها گزینه «نگهداری» را به دلیل سوگیری مالکیت انتخاب کرده‌اند.

برای مقابله با این سوگیری دو راهکار مهم پیشنهاد می‌شود.

اول، توجه به هزینه فایده است؛ سرمایه‌گذاران باید بدانند که نگهداری یک دارایی حتی اگر سود بدهد، این سود نسبی است و اگر در قیاس با سایر دارایی‌ها جذابیت کافی نداشته باشد یک اشتباه سرمایه‌گذاری است.

راه دوم، آگاهی از بحث روانی مالکیت است. آنها باید بدانند که گزینه‌های سرمایه‌گذاری یک پایانی دارند و نباید با آنها رابطه احساسی برقرار کرد.

برچسب‌ها